و منهم: برادر مصطفی، و غریق بحر بلا و حریق نار ولا، و مقتدای اولیا و اصفیا، ابوالحسن علی بن ابی طالب، کرم الله وجهه
او را اندر این طریق شأنی عظیم و درجتی رفیع است و اندر دقت عبارت از اصول حقایق حظی تمام داشت؛ تا حدی که جنید رحمه الله گفت: «شیخنا فی الأصول و البلاء علی المرتضی.» شیخ ما اندر اصول و اندر بلا کشیدن علی مرتضی است، رضی الله عنه؛ یعنی اندر علم و معاملت امام این طریقت علی است، رضی الله عنه از آن که علم این طریقت را اهل این، اصول گویند و معاملاتش بجمله بلا کشیدن است.
میآرند که یکی به نزدیک وی آمد که: «ای امیرالمومنین، مرا وصیتی بکن.» گفت: «لاتجْعلن أکبر شغْلک بأهلک وولدک فإنْ یکنْ أهلک وولدک منْ أولیاء الله، فان الله لایضیع اولیاءه و إنْ کانوا أعداء الله، فما همک و شغلک لأعْداء الله؟ نگر تا شغل زن و فرزند را مهم ترین اشغال خود نگردانی؛ که اگر ایشان از دوستان خدایند جل جلاله وی دوستان خود را ضایع نگرداند و اگر دشمنان خدایند عز و جل اندوه دشمنان خدای چه می داری؟»
و تعلق این مسأله به انقطاع دل بود از دون حق جل جلاله که وی خود بندگان خود را چنان که خواهد می دارد، هرگاه که یقین تو صادق بود؛ چنان که موسی علیه السلام دختر شعیب را علیه السلام بر حالی هرچه صعب تر بگذاشت و به خداوند تسلیم کرد و ابراهیم هاجر و اسماعیل را برداشت علیهم السلام و به وادی غیر ذی زرع برد و به خداوند جل جلاله تسلم کرد و مر ایشان را اکبر شغل خود نساختند و همه دل در حق تعالی بستند تا مراد دو جهان بر آمد اندر حال بی مرادی، به تسلیم امور به خداوند عز و جل. و مانند است این سخن بدان که گفت کرم الله وجهه مر سایلی را که از وی پرسیده بود که: «پاکیزه ترین کسب ها چیست؟» گفت: «غناء القلب بالله.» هرکه را دل به خدای تعالی توانگر باشد، نیستی دنیا وی را درویش نگرداند و هستی آن شادی نیاردش و حقیقت آن به فقر و صفوت باز گردد و ذکر آن گذشت.
پس اهل این طریقت اقتدا بدو کنند در حقایق عبارات و دقایق اشارات و تجرید از معلوم دنیا و نظاره اندر تقدیر مولی. و لطایف کلام وی بیش از آن است که به عدد اندر آید و مذهب من اندر این کتاب اختصار است. و بالله التوفیق.